همیشه تلاش می کنم قدر ارتباط حضوری با اقشار مختلف مردم را بدانم و فضاهای گوناگون جامعه ام را تجربه می کنم خودم با لباس خودم؛ چون توهم شهرت ندارم، نیازی هم به لباس مُبدل ندارم.
برای هر طلبه و مبلّغی اطلاع از حال مردم مهم است؛
حال به معنای حال و روز یعنی شرایط اقتصادی و معیشتی مردم و
حال به معنای نشاط و شادابی که بعضیاشون به آن می گویند حال و ...
حال به معنای شوق و نشاط در عبادت
حال به معنای حال و احوال عقل و جان آنها
حال هم به معنای امروز شان که آینده را می سازد؛ آینده ی فرد و جامعه؛ چه آینده به معنای فردای امروز و چه به معنای فردای قیامت!
چیز
عجیبی نیست! همه این موارد مهم است خصوصا وضع اقتصادی مردم، باید خوب
باشد و منبر در کلان باید به مفهوم بلند "تمدن سازی نوین اسلامی" برای کل
جامعه و آبادانی دنیا و آخرت فرد توجه و نگاه داشته باشه و الا اسلامی که
ترویج می شود، یا صوفیانه و منزوی می شود و یا افراطی و تند و طالبانی و یا
سکولار و مروج اباحه گری.
مقدمه این
دانستن بودن در بین مردم و ارتباط موثر است. ارتباط مستقیم با مردم موقعیت
استثنائی و خاصی است که امروزه برخی از اهل علم و یا حتی مدیران جامعه از
آن محروم اند و شاید تعجب کنید که حتی برخی از مدیران این کار را در شکل
سنتی آن، با مشاهدات و برداشت های اهل خانه، جایگزین کرده اند و آن را کافی
می دانند. و یا در مدل مثلا پیشرفته ترِ آن به اظهارات راننده و منشی و
مسئول دفترشان کفایت می کنند و یا در نهایت این امر را -در سازمان ها و
دستگاه ها- به مدیر روابط عمومی خود سپرده اند و گزارشات روابط عمومی هم
-که معمولا خوانده نمی شود- اگر واقع بینانه باشد؛ مدیرکل مربوطه شغلش را
از دست میدهد! و اگر هم کمی مهندسی شده باشد جناب رییس از اوضاع واقعی
جامعه باز هم بی خبر می ماند.
رابطهی ما، ذاتا صمیمی و دوستانه و محترمانه است.
شاید
این اصطلاح نچسب مسخره را شنیده اید «نشست صمیمی!» این عبارت برای بسیاری
از مشاغل و مناصب اصلا مفهوم مناسب و به جایی ندارد و گویی ریشه در تفکر
سلطنتی و منبعث از نظام طبقاتی است. و الا یک نماینده مجلس که باید
متواضعانه به سراغ موکلین خود برود و یا یک مدیر که با تفکر نظام ولایی،
نوکر مردم است و نه ارباب! نباید فقط در زمان و ظرفِ یک «نشست صمیمی!»
صمیمی و متواضع باشد! او باید همیشه بدون تفرعن و عاری از نگاه بالا به پایین با مردم رابطه داشته باشد.
اما
این اصطلاح نشست دوستانه یا صمیمی، احتمالا از عالم ورزشِ باشگاهیِ حرفه
ای به حوزه مباحث اجتماعی و مدیریتی آمده؛ چرا که در مسابقات ورزشی، همیشه،
رویا رویی ها هرچند به اسم بازی، اما در ذاتش، رقابت و مبارزه است؛ گاهی
هم به مناسبت هایی، بازی دوستانه می کنند که رقابت و پیکار و جام و کاپ در
میان نیست. اما آیا نشست امام جماعت مسجد محله ما با جوانان، یا نشست چند
استاد دانشگاه با هم و یا نشست استاندار با خبرنگاران هم از این مدل است
که بگوییم «نشست صمیمی» مگر قرار است با نوکر خود گپی بزنند؟! و یا نشستی
با دشمنان آن هم در فضای آتش بس ۲۴ ساعته ؟!!! .... خلاصه روابط مون روز به
روز داره مبهم تر میشود.